فطرس نامه بر تهران به مشهد با شما...

ساخت وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

دل را مقیم درگه جانان نوشته اند

ما را غلام حضرت سلطان نوشته اند

آتش ز سوز سینۀ ما آفریده شد

چون عشق تو به سینۀ سوزان نوشته اند

تو سفره دار عشقی و ما ریزه خوار تو

ما را کنار چشم تو مهمان نوشته اند

دل ذره ذره می شود از یک نگاه تو

گویا ز روی چشم تو قرآن نوشته اند

روز ازل که قرعه به نام تو می زدند

ما را برای عشق تو قربان نوشته اند

دل می تپد به سینه ز فکر حمال تو

اصلا مرا ز عشق تو حیران نوشته اند

از آن شبی که دل ز دل ما ربوده ای

ما را انیس دیدۀ گریان نوشته اند

ما از محرم و صفر و فاطمیه ایم

ما را یتیم سورۀ انسان نوشته اند

 

مجتبی روشن روان 

 

 


 امشب دوباره شور تغزل گرفته ام
حس شروع نغمه بلبل گرفته ام
مثل نسیم روی چمن ها دویده ام
هر جا رسیده ام خبر از گل گرفته ام
بر دامن همیشه بهاری و سبز تو
با نور اشک دست توسل گرفته ام

از آسمان برای همه ناز می کنم
تا گنبد طلای تو پرواز می کنم

نقاره ها ز اوج مناره وزیده اند
مردم صدای آمدنت را شنیده اند
این زائران خسته، به عشق ولادتت
با عرض تهنیت به حضورت رسیده اند
زیباتر از همیشه شده آستان تو
آقا چه قدر ریسه برایت کشیده اند!
بوی غذای حضرتی و این همه گدا
مهمان نوازهای حرم سفره چیده اند

ای کاش در ضیافت تو دعوتم کند
امشب خدا نگاه تو را قسمتم کند

من با تو از حصار غم آزاد می شوم
با خواندن سرود تو دل شاد می شوم
یک بار از خرابه ی دل بگذر و ببین
از برکت قدوم تو آباد می شوم
تا آن زمان که بیشه پر از رد پای توست
آهوی دل سپرده ی صیاد می شوم
از سنگ هم گذشتم و آهن شدم ولی!
دارم ز جنس پنجره فولاد می شوم!

عمریست زیر سایه ی دستت نشسته ام
جز تو رضا به هیچ کسی دل نبسته ام

هرگز ز عشق خویش جدایم نمی کنی
محتاج بنده های خدایم نمی کنی
گفتی سه بار دیدن زوار می رسی
یا ایها الرئوف رهایم نمی کنی
دل تنگ روضه های حسین و محرمم
راهی خاک کرب و بلایم نمی کنی؟
این حرف آخریست که من با تو می زنم
مهمان سفرۀ شهدایم نمی کنی؟

خورشید من بتاب و دلم را سفید کن
وقت زیارت است مرا هم شهید کن

علی صالحی

 

این چه حسی است که امشب به دلم پاداده

به من کورچنین میل تماشا داده

 

خانه حضرت موسی شده وادی بهشت

گوئیا بازخدا حضرت عیسی داده

 

مریم است اینکه در آغوش خود عیسی دارد

یا خدا فاطمه را مولد زیبا داده

 

چه کسی آمده که باز عطش آورده

نکند باز خداحضرت سقاداده

 

نبی آمد,علی آمد,حسن آمد,نه حسین

همه را دست خدا بر رخ او جاداده

 

خوش بحال دل ماچون حرمش ایران است

پرچم نوکریش فاطمه بر ماداده

 

حرمت وادی طوراست که حاجت دارم

خادم پیرحرم حاجت من را داده

 

روز اول به تو و گنبد و گلدسته تو

حضرت ذات احد نمره بالا داده

 

صحن توصحن بهشت است خدایی چونکه

نقشه صحن تورا حضرت زهرا داده

 

مهدی نظری

 

*******************

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) - وحید قاسمی

 

بیستون عشق

 

گلدسته های مرقدتان پایه های عرش

فانوس های ساحل بی انتهای عرش

 

بر ساحت ضریح تو انس و ملک دخیل

آیینه کاری حرمت کار جبرئیل

 

زوار خاکی حرمت کبریایی اند

سرگرم کار و کسب شریف گدایی اند

 

هرلحظه فطرس آمده پابوسی شما

طفلی همیشه مانده پرش زیر دست و پا

 

لاهوتیان مقلد احکام عشقتان

می خوارگان دائمی جام عشقتان

 

ای قبله ی نیاز سماواتیان رضا

پیر مُغان دیر خراباتیان رضا

 

صدها ستاره مست شراب نگاهتان

بال فرشته های سما فرش راهتان

 

پیغمبران ز محضرتان فیض می برند

بهر کبوتران حرم دانه می خرند

 

روح الامین به لطف شما دل سپرده است

او با کبوتران حرم دانه خورده است

 

امشب دخیل پنجره فولاد می شوم

در بیستون عشق تو فرهاد می شوم

 

ای نور لایزال،بگو با دلم سخن

شد بقعه ی مطهرتان کوه طور من

 

شیرین دهن،حدیث تو طعم عسل دهد

زیبا سخن،کلام تو عطر غزل دهد

 

آقا نگاهتان به گلم روح داده است

تاثیر چشم های شما فوق العاده است

 

من کافر نگاه اهورایی توأم

مجذوب طرز خنده ی زهرایی توأم

 

در بین پیروان تو ملحد ترین منم

زندیقی رسیده به مرز یقین منم

 

تا بت پرست کعبه ی خال شما شدم

زاهد ترین خلیفه ملک خدا شدم

 

از زیر قبه ی تو به معراج می روم

دیوانه وار در پی حلاج می روم

 

قرآن مقام شامخ تان را ستوده است

گنجینه ی حقایق خود را گشوده است

 

با گوشه چشم فاطمی خود چها کنی!

سنگ سیاه قلب مرا کهربا کنی

 

من از پل صراط جزا پرت می شوم

دستم اگر به روز قیامت رها کنی

 

آقا چه می شود که مرا در صف حساب

از لا به لای آن همه آدم سوا کنی

 

آقا چه می شود که شوم مَحرم و شما

من را برای دیدن زهرا صدا کنی

 

آقا سعادت دو جهان قسمتم شود

یک بار اگر برای غلامت دعا کنی...

 

وحید قاسمی

 

 

یک سلام از ما جواب از سمت مرقد با شما
فطرس نامه بر تهران به مشهد با شما

باز هم میل زیارت کرده ایم از راه دور
نیت از ما، قصد از ما، رفت و آمد با شما

ما کبوترهای بی بالیم اما آمدیم
لذت پرواز در اطراف گنبد با شما

نمره ی ما صفر شد از بیست اما در عوض
زندگی ما همه از صفر تا صد با شما

خطّه ی ما تشنه ی آب حیات و نور بود
خشکسال خاکمان اما سر آمد با شما

این دیار، این سرزمین، این زادگاه، این مرز و بوم
برکتش از توست «یا من یکشفُ کلَّ الهُموم»

سرپناه نا امیدان مأمن مأیوس ها
ایستگاه آخرِ ای کاش ها، افسوس ها

گرم در رویای صحن و گنبد و گلدسته هاست
زائر دلخسته و بی خواب از کابوس ها

نور گیرد ماه، تا شب های جمعه در حرم
می طراود نغمه ی یا نور و یا قدوس ها

می رسند از راه زائرها، ملائک گردشان
فرش زیر پایشان هم شه پر طاووس ها

در ازای قطره هایی اشک با خود می برند
از اجابت، از کرم، از لطف... اقیانوس ها

هر که صید توست دیگر در قفس محبوس نیست
در گل ایرانیان خاکی بغیر از طوس نیست

من اگر از دست خود آزاد باشم بهتر است
طائر پر بسته صیاد باشم بهتر است

زاده ی هر جای این دنیا که باشم خوب نیست
از اهالی رضا آباد باشم بهتر است

هرکه کنج دنج خود را در حرم دارد ولی
من اگر در صحن گوهرشاد باشم بهتر است

راستی با خود مریضی لاعلاج آورده ام
پس کنار پنجره فولاد باشم بهتر است

عقده ی کورم به لبخند ملیحت باز شد
دست های بسته ام پای ضریحت باز شد

عاقبت یا ساکن خاک خراسان می شوم
یا شهید جاده ی مشهد به تهران می شوم

زاغکی زشتم ولی نزد تو چشمم روشن است
یا کبوتر یا که آهو یا که انسان می شوم

در زیارت ها سرم پایین تر از قبل است و من
پشت ابر گریه ها از شرم پنهان می شوم

بازدید هرکه هربار آمده پس می دهی
و من از کم آمدن هایم پشیمان می شوم

خواب دیدم در حریمت شعرخوانی می کنم
روزی آخر شاعر دربار سلطان می شوم

پاسخ این خواهشم در بند امضای شماست
الغرض یک حرف دارم باتو آن هم کربلاست

محمد بیابانی

یاعلی!...

أینَ الفاطِمیُّون؟......
ما را در سایت أینَ الفاطِمیُّون؟... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2fatemiioon3 بازدید : 35 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 3:23