چه قدر مثل حیدری حمزه...

ساخت وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

 قوت بازوی من بود که افتاده به خاک
همه ی نیروی من بود که افتاده به خاک

این همان است که یاری ولایت می کرد
مثل یک شیر ز اسلام حمایت می کرد

در احد هر که به خون جگرش می گرید
هر پسر بر سر نعش پدرش می گرید

ای عمو جان یه سر پیکر تو گریه کنم
من به جای پدر و مادر تو گریه کنم

مثل تو هیچ کسی کشته در این صحرا یست
به خدا هیچ کسی چون تو شهید ، اینجا نیست

چه سرش آمده هر عضو تنش مثله شده
گوش و بینی و دو دست و دهنش مثله شده

فکری امروز به حال بدنش باید کرد
شده با خار و علف هم کفنش باید کرد

صورتش زود بپوشان که ز ره خواهر او
تا رسد خاک به سر ریزد بالا سر او

خواهرش گر برسد موی پریشان بکند
دشت را گریه ی او شام غریبان بکند

در غم دلبر خود پاره گریبان بکند
خواهرانه دل ما را همه سوزان بکند

مگذارید صفیه برسد تا اینجا
مگذارید ببیند رخ خونینش را

لحظه ای سخت تر از ماندن من اینجا نیست
بدنت مانده ولی بر تو چرا اعضا نیست ؟

زرهت پاره ، کمان و سپرت باقی هست
جگرت نیست ولی شکر ، سرت باقی هست

باز هم شکر عمو، رأس تو بر نیزه نرفت
باز هم شکر که در حلق تو سر نیزه نرفت

نزده بوسه به پاره گلویت خواهر تو
با صفیه که نزد حرف ز نیزه سر تو

ای عمو راس تو در بزم شرابی که نرفت
به تماشا سوی هر شهرخرابی که نرفت

باز هم شکر سر پاکت عمو چوب نخورد
گاه دندان و گهی پاره گلو چوب نخورد

الامان وای حسین وای سر شاه شهید
تا نفس هست مرا ، گویم : " مالی لیزید "

رضا رسول زاده

***********************

نور چشم پیمبری حمزه
چه قدَر مثل حیدری حمزه
اسدالله دیگری حمزه
به خداوند، محشری حمزه

 ای مُلقّب به سیّدالشهدا
حامی مُخلص رسول خدا

هم عمو هم برادرش بودی
همه جا یار و یاورش بودی
تو علمدار لشکرش بودی
جنگجوی دلاورش بودی

تا نظر بر سپاه می کردی
روزشان را سیاه می کردی

بین لشکر وجود تو لازم
بین میدان، حریف تو نادم
افتخار قبیله ی هاشم
می نویسم برای تو دائم

می نویسم کمال داری تو
مثل جعفر دو بال داری تو

بی سبب نیست این که "سرداری"
به علی رفته ای جگر داری
وقت حمله به سینه پر داری
همه دیدند که هنر داری

با دو شمشیر حمله می کردی
وَ دمار از همه در آوردی

مرحبا بر تو ای عموی رسول
که چنین شد سفید، روی رسول
با تو محفوظ چار سوی رسول
کم نگردید با تو موی رسول

کاش حمزه مدینه هم بودی
دور بیت الحزینه هم بودی

بیعتت با نبی چه دیدن داشت
اَشهدت آن زمان شنیدن داشت
عطر اسلام تو وزیدن داشت
رنگ بوجهل هم پریدن داشت

با کمانت سرش ز هم پاشید
از تو و نام حمزه می ترسید

ما پیاده ولی سواره، شما
یکی از راه های چاره، شما
روضه های پر از اشاره، شما
تکّه تکّه و پاره پاره، شما

اهل بیت از تو یاد می کردند
بر تو گریه زیاد می کردند

در کمین بود، نیزه را انداخت
پیکرت را چه بی هوا انداخت
تا نبی روی تو عبا انداخت
همه را یاد بوریا انداخت

اوّلین رکن پنج تن می خواند
روضه ی شاه بی کفن می خواند

ته گودال پیکرش افتاد
جلوی چشم خواهرش افتاد
جای خنجر به حنجرش افتاد
ناله ای زد وَ مادرش افتاد

یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم
یا بُنَیَّ قتیل عریانم

محمد فردوسی

یاعلی!...

أینَ الفاطِمیُّون؟......
ما را در سایت أینَ الفاطِمیُّون؟... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2fatemiioon3 بازدید : 32 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 20:38